بازی

Forscha بازی nima?, Forscha - Forscha lug'at بازی bu nima degani?

[ ی ی ] (اِخ) ناحیه ای از آردن در ۴
کیلومتری سدان که دارای ۱۴۱۳ تن
جمعیت است.

(اِخ) محمدبن وکیع بن دواس بازی،
مکنی به ابوبکر. منسوب به باز قریهٔ طوس
بود. (تاج العروس) (معجم البلدان).

(اِخ) محمدبن حمدویه بن سهل عامری
مطوعی بازی از محدثان بود. و از ابو داود
روایت کرد و بسال ۳۲۷ هـ . ق. درگذشت. وی
در زمرهٔ محدثانی بود که به بازیون مشهور و
به باز قریه ای در شش فرسخی ...

(اِخ) محمدبن فضل بازی از محدثان
بود. وی در زمرهٔ محدثانی است که به بازیون
مشهورند و به باز، قریه ای در شش فرسنگی
مرو منسوبند. (از تاج العروس).

(اِخ) محمدبن ابراهیم بن ابی یونس
الفازی مروزی. از قریهٔ فاز (باز) از قراء مرو و
از محدثان بود. (الانساب سمعانی ج ۲).

(اِخ) سلام بن سلیمان بازی از محدثان
بود. وی در زمرهٔ محدثانی است که به بازیون
مشهورند. و به باز، قریه ای در شش فرسنگی
مرو منسوبند. (از تاج العروس).

(اِخ) حسین بن عمربن نصر بازی
موصلی، مکنی به ابو عبداللََّه، نسبت وی بجد
اعلای او و از باز قریهٔ نزدیک مرو است. وی
از شهدة و پدرش عمر حدیث کرد و ببغداد
رفت و آنگاه به حلب شد. وی بسال ...

(اِخ) زیادبن ابراهیم ذهلی مروزی،
مکنی به ابوابراهیم. از محدثان بود. وی در
زمرهٔ محدثانی است که به بازیون مشهور و به
باز، قریه ای در شش فرسنگی مرو منسوبند.
(از تاج العروس) (معجم البلدان).

(اِخ) اسماعیل بن محمد بازی حنفی
امام جامع الشاعره در زبیدی بود و از خاندان
بازی بشمار میرود. و به باز، قریه ای در شش
فرسنگی مرو منسوب است. (از تاج
العروس).

(اِخ) احمدبن محمدبن اسماعیل بازی
از محدثان بود. وی در زمرهٔ محدثانی است
که به بازیون مشهورند و به باز، قریه ای در
شش فرسنگی مرو منسوبند. (از تاج
العروس). رجوع به احمدبن محمدبن
اسماعیل شود.

(ص نسبی) منسوب است به باز که
قریه ای است از قرای مرو در هفت فرسخی
آن. (سمعانی).

(اِخ) نام سلسلهٔ پنجم از سلسلهٔ
سلاطین بابل که در حدود ۱۰۵۲ تا ۱۰۳۲
ق . م. در صفحات دریایی سلطنت کرده اند و
این سلسله در حقیقت سلسلهٔ دوم دریایی
بابل محسوب میشوند. در دورهٔ این سلسله،
عیلام باز بابل را گرفت ...

[ ] (معرب، اِ) معرب باز، مرغ شکاری
معروف باشد. (ناظم الاطباء). در عربی باز را
گویند که طائر شکاری است. (غیاث اللغات).
مرغی است شکاری. ج، بُزاة و اَبؤُز و بَؤُوْز
[ بَ ءُ وْ ] و بیزان. (منتهی الارب). و قلقشندی ...

(اِ) هر کار که مایهٔ سرگرمی باشد.
رفتار کودکانه و غیر جدی برای سرگرمی. کار
تفریحی. لَعب. (حاشیهٔ برهان قاطع). لهو:
سر شهریاران به رزم اندر است
ترا دل به بازی و بزم اندر است.فردوسی.
پس بازی گوی شد خسرو
بر یکی تازی ...

( اِ.) 1 - فعالیت جسمی یا ذهنی برای سرگرمی یا تفریح . 2 - فعالیت ورزشی . 3 -
قمار. 4 - اجرای نقش در یک نمایش یا یک فیلم . مجازاً کار بیهوده ، فریب و نیرنگ .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha بازی so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi بازی so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. بازی boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha بازی сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги بازی сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. بازی бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful