واسط

Forscha واسط nima?, Forscha - Forscha lug'at واسط bu nima degani?

[ سِ ] (ع ص) نشیننده در میان قوم.
(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آن که
برای ازدواج خواستگاری میکند و میانجی
برای خواستگاری. (ناظم الاطباء). || (اِ)
واسط الکور؛ پیش پالان. ...

[ سِ ] (اِخ) شهری بزرگ است به
عراق و به دو نیمه است و دجله به میان وی
همی رود بر وی جسری است و اندر هر دو
نیمه منبر است و بنای وی حجاج بن یوسف
کرده است ...

[ سِ ] (اِخ) دهی به خابور. (منتهی
الارب). دهی است به خابور نزدیک قرقیسا.
(از معجم البلدان).

[ سِ ] (اِخ) شهری در اندلس و از آن
شهر است ابوعمرو احمدبن ثابت. (منتهی
الارب). شهرکی است به اندلس از اعمال قیره.
(معجم البلدان). حمداللََّه مستوفی دربارهٔ
غاری که در کوههای آن است افسانه ای
آورده است. رجوع شود ...

[ سِ ] (اِخ) دهی به بلخ که محمدبن
محمدبن ابراهیم و بشیربن میمون محدث از
آنجا هستند. (منتهی الارب). دهی است
مشهور به بلخ که محمدبن ابراهیم الواسطی و
نوربن محمدبن علی الواسطی و بشیربن
میمون ابوصیفی بدانجا منسوبند. (معجم ...

[ سِ ] (اِخ) منزلی است میان عدنیه و
صفراء. (منتهی الارب).

[ سِ ] (اِخ) دهی به یمن. (منتهی
الارب). موضعی است به یمن در سواحل زبید
نزدیک عنبره و علی بن مهدی که بر یمن
استیلا یافت از آنجا است. (معجم البلدان).

[ سِ ] (اِخ) دهی به حلب و نزدیک
آن دهی است دیگر که آن را کوفه نامند.
(منتهی الارب). دهی است به حلب نزدیک
بزاعة و نزد آنان مشهور است و نزدیک بدان
دهی است که آن را کوفه ...

[ سِ ] (اِخ) دهی است به فرج از
نواحی موصل بین مرق و عین الرصد یا بین
مرق و مجاهدیه. (معجم البلدان).

[ سِ ] (اِخ) موضعی است مر
بنی تمیم را. (منتهی الارب). عمرانی گوید
مواضعی است در بلاد بنی تمیم. و در بیت
ذوالرمه آمده است. (از معجم البلدان).

[ سِ ] (اِخ) منزلی است از بنی قشیر.
(منتهی الارب). از منازل بنی قشیر است. (از
معجم البلدان).

[ سِ ] (اِخ) دهی به دجیل. (منتهی
الارب). قریه ای است به دجیل در سه
فرسنگی بغداد. (از معجم البلدان).

[ سِ ] (اِخ) دهی است نزدیک مکه از
وادی نخله. (منتهی الارب). و قریه ای است
بین بطن مرّ و وادی نخله و آن را نخلستان
است. (از معجم البلدان).

[ سِ ] (اِخ) دهی است در حلهٔ مزیدیه
که ابوالنجم عیسی بن فاتک منسوب بدانجا
است. (منتهی الارب). دهکده ای است نزدیک
مطیرآباد در حلهٔ بنی مزیدیه که واسط مرزآباد
نامیده میشده است و ابوعبداللََّه احمداواسطی
و ابوالنجم عیسی بن ...

[ سِ ] (اِخ) دهی است در طوس و آن
را واسط الیهود نیز نامند و محمدبن حسین
واعظ فرضی منسوب به آن است. (از منتهی
الارب).

[ سِ ] (اِخ) کوهی است بر سر راه
منی که گدایان در آنجا می نشینند. (از معجم
البلدان). در اسفل حمیره العقیه میان مأزمین
که مساکین قصد آنجا می کنند. (منتهی
الارب). یا واسط نام دو کوه است ...

[ سِ ] (اِخ) جاییست در مکه و گویند
در پایین جمرة العقبه بین مأزمین واقع است.
(از معجم البلدان).

[ سِ ] (اِخ) دهی است به نهرالملک.
(منتهی الارب). دهی در ساحل نهرالملک که
وقف به بیمارستان عضدی و در چهار
فرسخی بغداد واقع بوده است. (معجم
البلدان).

[ سِ ] (اِخ) قلعه ای است مر بنی سمیر
را. (منتهی الارب).

(س ) [ ع . ] (اِفا.) میانجی .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha واسط so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi واسط so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. واسط boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha واسط сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги واسط сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. واسط бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful