نافع

Forscha نافع nima?, Forscha - Forscha lug'at نافع bu nima degani?

[ فِ ] (ع ص) اسم فاعل است از نفع
به معنی آن که معاونت می کند کسی را در
وصول به خیر. (از معجم متن اللغة)
|| سوددهنده. (السامی فی الاسامی)
(مهذب الاسماء). سوددهنده. سودبخش.
(مهذب الاسماء) سودمند. ...

[ فِ ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی.
(مهذب الاسماء). از اسماء خدای تعالی است
به معنی آنکه می رساند نفع را به هر کس که
بخواهد از مخلوقاتش. (از اقرب الموارد).

[ فِ ] (اِخ) روستائی است به یمن.
(منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). از مخالیف
یمن است. (معجم البلدان).

[ فِ ] (اِخ) نام زندانی است بناکردهٔ
علی بن ابی طالب. (از منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). زندانی است که امیرالمؤمنین
علی بن ابی طالب علیه السلام از نی بنا کرد. (از
معجم متن اللغة).

[ فِ ] (اِخ) نام فرزندی است که از سمیه
مادر زیادبن ابیه در خانهٔ حارث بن کلدهٔ ثقفی
متولد شد و او را زیاد به فرزندی قبول کرد.
رجوع به تاریخ حبیب السیر ج ۲ ص ۱۱۷
شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن ابی نعیم. رجوع به نافع
عبدالرحمن بن ابی نعیم در این لغت نامه و نیز
رجوع به المصاحف ص ۱۴۳ و سیرة عمربن
عبدالعزیز ص ۲۹۴ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن ازرق حنفی، از ابطال و
شجاعان عرب و رئیس فرقهٔ ازارقه است.
وی به دوران عبداللََّه بن زبیر در بصره و اهواز
دعوی خلافت کرد و خود را امیرالمؤمنین
خواند و در یوم الدولاب به سال ۶۵ ...

[ فِ ] (اِخ) ابن بدیل بن ورقاء الخزاعی،
از صحابهٔ رسول اللََّه است. وی را پیغمبر اسلام
با منذربن عمرو با گروهی دیگر به نجد
فرستاد و در آنجا کشته شد. رجوع به
الاصابه ج ۵ ص ۲۲۴ و عقدالفرید ...

[ فِ ] (اِخ) ابن جبیربن مطعم النوفلی،
تابعی و از علمای قریش است. وی به سال
۹۹ هـ . ق. درگذشت. (از حبیب السیر ج ۲
ص ۱۶۹). رجوع به المصاحف ص ۱۱۸ و
العقد الفرید ج ۲ ص ۶۰ و ...

[ فِ ] (اِخ) ابن حارس بن کلده الثقفی، از
صحابه است. رجوع به الاصابه ج ۵ ص ۲۲۴
و ۲۲۵ و العقدالفرید ج ۵ ص ۲۸۹ و ج ۷
ص ۱۴۷ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن زیدالحمیری، از صحابه
است. رجوع به الاصابه ج ۵ ص ۲۲۵ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن سرجس، مکنی به
ابوسعید. رجوع به ابوسعید نافع، در این
لغت نامه شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن سلیمان العبدی، صحابی
است. وی به دوران کودکی به خدمت
رسول اللََّه رسید. رجوع به الاصابه ج ۵
ص ۲۲۵ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن سهل الانصاری الاشهلی،
از صحابه است و در یمامه کشته شد. رجوع
به الاصابه ج ۵ ص ۲۲۵ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن ظریب بن عمروبن
نوفل بن عبدمناف نوفلی، از صحابه است. به
روایت هشام بن الکلبی و العدوی وی برای
عمربن خطاب کتابت قرآن می کرد و به قول
البلاذری برای عثمان کتابت مصحف می ...

[ فِ ] (اِخ) ابن عبدالحارث بن حبالةبن
حسان الخزاعی. وی از کبار و فضلای صحابه
است و از رسول اللََّه حدیث کند و طفیل و
دیگران از وی روایت کرده اند. ابن سعد او را
در ردیف اصحابی ذکر کرده ...

[ فِ ] (اِخ) ابن عبدالرحمن بن ابی نُعَیم،
مکنی به ابورُوَیم امام اهل مدینه و یکی از قراء
سبعه است، به روایت اصمعی و نیز حافظ
ابونعیم در تاریخ اصفهان، اصل وی از اصفهان
است و در مدینه زیست و در ...

[ فِ ] (اِخ) ابن عبدالقیس الفهری. برادر
مادری عاص بن وائل، و از اصحاب پیغمبر
اسلام است. وی در فتح مصر با عمروبن
عاص همراه بود. رجوع به الاصابه ج ۵
ص ۲۲۶ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن عبداللََّه خزاعی. وی به
عهد عمربن خطاب حکمران مکه بود. رجوع
به از عرب تا دیالمه ص ۳۰۹ و نیز رجوع به
نافع بن عبدالحارث در این لغت نامه شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن عبدعمروبن عبداللََّه بن
نضلة از صحابه است. رجوع به الاصابه ج ۵
ص ۲۲۶ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن عتبةبن ابی وقاص بن
زهرةبن کلاب بن اخی سعد. از اصحاب پیغمبر
است و در روز فتح مکه اسلام آورد. (از
الاصابه ج ۵ ص ۲۲۶) (تاریخ گزیده
ص ۲۴۰).

[ فِ ] (اِخ) ابن عجیربن عبدیزیدبن
عبدالمطلب بن عبدمناف القرشی، از اصحاب
است. رجوع به الاصابه ج ۵ ص ۲۲۶ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن علقمة، از صحابه است.
رجوع به الاصابه ج ۵ ص ۲۲۷ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن علقمةبن صفوان الکنانی.
وی از طرف عبدالملک بن مروان امیر مکه
بود. (از الاصابه ج ۵ ص ۲۲۷).

[ فِ ] (اِخ) ابن عمر قرشی جمحی مکی.
از حافظان حدیث و به عهد خویش محدث
مکه بود و در همانجا به سال ۱۷۹ هـ . ق.
درگذشت. (از الاعلام زرکلی ص ۱۰۹۴ از
تذکرة الحفاظ ج ۱ ص ۲۱۳).

[ فِ ] (اِخ) ابن غیلان بن سلمة الثقفی. از
اصحاب پیغمبر است و در واقعهٔ جندل کشته
شد. رجوع به الاصابه ج ۵ ص ۲۲۷ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن کیسان الثقفی، صحابی
است. رجوع به الاصابه ج ۵ ص ۲۲۷ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن مالک، تابعی است.
رجوع به ابوسهیل نافع بن مالک بن عامر در
این لغت نامه شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن مالک اصبحی. رجوع به
ابوسهیل نافع بن مالک اصبحی در این
لغت نامه شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن مسعودالغفاری، صحابی
است. رجوع به الاصابه ج ۵ ص ۲۲۸ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن هشام بن حکیم بن حزام.
از صحابهٔ پیغمبر و از راویان حدیث است. به
روایت حمداللََّه مستوفی وی در روز فتح مکه
اسلام آورد. رجوع به تاریخ گزیده ص ۲۴۰
شود.

[ فِ ] (اِخ) ابن هلال بجلی. از اشراف و
شجعان عرب است وی به سال ۶۱ هـ . ق. در
واقعهٔ کربلا ملازم رکاب امام حسین بن علی
بود و با دشمنان آن حضرت جنگید و به دست
شمربن ذی ...

[ فِ ] (اِخ) ابوالسائب، از موالی پیغمبر
اسلام است. رجوع به تاریخ حبیب السیر ج ۱
ص ۴۳۸ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابوطیبةالحجام، از صحابه
است. رجوع به الاصابه ج ۵ ص ۲۲۹ شود.

[ فِ ] (اِخ) ابوعبداللََّه نافع. وی مولای
عبداللََّه بن عمر، اصلا دیلمی و از کبار تابعین و
از ثقات محدثان است. اهل حدیث در حق
وی گفته اند: «روایت شافعی از مالک و مالک
از نافع و نافع از ...

[ فِ ] (اِخ) ابوهرمز، تابعی است. رجوع
به ابوهرمز نافع در این لغت نامه شود.

[ فِ ] (اِخ) سعیدبن محمد القرطبی،
مکنی به ابوعثمان. نحوی است، وی از
ابوالحسن انطاکی علم نحو می آموخت. (از
روضات الجنات ص ۳۱۴).

[ فِ ] (اِخ) مولی غیلان بن سلمة الثقفی،
صحابی است. وی غلام غیلان بود و از نزد
مولایش فرار کرد و به خدمت رسول اللََّه رسید
و اسلام آورد و پس از آنکه غیلان نیز
مسلمان شد پیغمبر اسلام نافع را به ...

(فِ) [ ع . ] (اِفا. ص .) سودمند، نفع رساننده .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha نافع so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi نافع so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. نافع boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha نافع сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги نافع сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. نافع бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful