مدرک

[ مُ رَ ] (ع ص) دریافته. یافته شده.
(یادداشت مؤلف). ادراک شده. (فرهنگ
فارسی معین). مدرک آن است که مر او را
اندریابند. (جامع الحکمتین از فرهنگ فارسی
معین). نعت مفعولی است از ادراک. رجوع به
ادراک شود:
خدای ...

[ مُ رَ ] (ع مص) ادراک. درک. (از
متن اللغة). رجوع به ادراک شود.

[ مُ رِ ] (ع ص) دَرّاک. مدرکة.
کثیرالادراک. (متن اللغة). فهمنده. رسنده.
دریابنده. (غیاث اللغات): رجل مدرک؛ نیک
دریابنده. (منتهی الارب). ادراک کننده. یابنده.
آنکه دریابد. نعت فاعلی است از ادراک.
رجوع به ادراک شود. || بالغ. به ...

[ مَ رَ ] (ع اِ) سند. دلیل. حجت. سند
مکتوب یا دلیل ملموس و مشهودی که برای
اثبات دعوی به محکمه و قاضی عرضه کنند.
ج، مدارک. نیز رجوع به مدارک شود.
|| مأخذ. منبع. کتاب و ...

[ مُ رِ ] (اِخ) ابن غزوان جعفری، از
شاعران عرب قرن سوم هجری قمری است.
وی در خلافت متوکل عباسی در نیشابور به
زندان افتاد و در زندان اشعاری در ستایش
طاهربن عبداللََّه والی خراسان سرود. مرزبانی
منتخبی از اشعار ...

[ مُ رِ ] (اِخ) ابن واصل بن حنظلةبن
اوس الطائی، مکنی به ابوالجنیبة از شاعران
عرب قرن دوم هجری قمری است. در ایام
خلافت هارون الرشید عباسی به شهرت رسید
و در حدود سال ۱۹۰ هـ . ق. درگذشت. ...

[ مُ رِ ] (اِخ) عبداللََّه شیرازی،
متخلص به مدرک، از تجار بوشهر و از
معاصران فرصت الدولهٔ شیرازی است. در
آثار العجم اشعاری از او نقل شده است و از
آن جمله:
آنکه منعم می کند از عشق گر بیند جمالش
دیده بگشاید ...

(مُ رِ) [ ع . ] (اِ فا.) دریابنده ، درک کننده .

(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) دلیل ، سند، مأخذ. ج . مدارک . ؛ ~ تحصیلی نوشته ای رسمی که
نشان می دهد شخصی دورة تحصیلی معینی را گذرانده است . ؛ ~ ِ تخصصی نوشته ای که نشان
می دهد شخصی تخصص در یک رشته عم لی یا فنی را گذارنده است .

Forscha - Forscha lug'atida Forscha مدرک so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi مدرک so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. مدرک boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha مدرک сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги مدرک сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. مدرک бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.