گل

Forscha گل nima?, Forscha - Forscha lug'at گل bu nima degani?

[ گُ ] (اِ) در اوراق مانوی (به پارتی) ور(گل سرخ)، اوستا وردا، ارمنی ورد، پهلوی
گول ، ورتا، ورد، معرب «وَرد»، قیاس
کنید با ارمنی، وردژس ، کردی، گول (گل
سرخ)، گول ، (خار) زازا ویل ، ...

[ گِ ] (اِ) پهلوی گیل . رجوع به
هوبشمان ص ۹۲۷ شود. (از حاشیهٔ برهان
قاطع چ معین). خاک به آب آمیخته. (برهان)
(غیاث) (آنندراج). طین. وَحَل. عثیر؛ گل و
لای که به اطراف پایها ریزد. عثیر. گل و لای ...

[ گَ ] (اِ) در تداول عامه با یکدیگر برابری
توانستن .
- از گل هم برآمدن؛ از پس هم برآمدن.
- گل هم انداختن؛ بیکدیگر بند کردن.
- گل ...

[ گُ ] (اِ) سپیدی که بر ناخن افتد. فوفه.
(زمخشری).

[ گُ ] (انگلیسی، اِ) دروازهٔ فوتبال.
- گل زدن؛ توپ را وارد دروازهٔ حریف
کردن. گل کردن.
- گل شدن؛ وارد شدن توپ به دروازهٔ
حریف.
- گل کردن؛ توپ را ...

[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان گل فریز
بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در
۵۰هزارگزی جنوب خاوری خوسف. هوای
آن معتدل و دارای ۲۳۶ تن سکنه است. آب
آن از قنات و محصول آن غلات است و
باغات زعفران نیز ...

[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان گل
فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع
در ۳۷هزارگزی جنوب خاوری خوسف، سر
راه شوسهٔ عمومی خوسف. هوای آن معتدل و
دارای ۹۷۶ تن سکنه است. ...

[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان سراجو
بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در
۲۰هزارگزی جنوب خاوری مراغه و
هزارگزی جنوب ارابه رو مراغه به قره آغاج و
سراسکند. هوای آن معتدل و دارای ۳۳۱ تن
سکنه است. آب آن از قنات ...

[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان حومهٔ
بخش سلدوز شهرستان ارومیه، واقع در
۱۶هزارگزی شمال خاوری نقده و
چهارهزارگزی شمال راه شوسهٔ نقده به
مهاباد. هوای آن معتدل و دارای ۳۴۷ تن
سکنه است. آب آن از چشمه و محصول ...

[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان گاودول
بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در
۵۲هزارگزی جنوب خاوری مراغه و
۴هزارگزی خاور راه ارابه رو میاندوآب به
شاهین دژ. هوای آن معتدل و دارای ۶۲۷ تن
سکنه است. آب آن از ...

[ گُ ] (اِخ) (چشمهٔ...) در ناحیه جاوی از
بلوک ممسنی و در نیم فرسخی شمالی چوگان
واقع است. (فارسنامهٔ ناصری).

[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
آختاچی بخش حومهٔ شهرستان مهاباد، واقع
در ۴۰هزارگزی خاور مهاباد و هزارگزی
باختر راه شوسهٔ بوکان به میاندوآب. هوای
آن معتدل و دارای ۲۶۸ تن سکنه است. آب
آن از سیمین ...

[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان چهار
اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع
در ۳۱هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و
۵۵هزارگزی شمال خاوری راه شوسهٔ
شاهین دژ به میاندوآب. هوای آن معتدل و
دارای ۱۰۶ تن سکنه است. آب آن ...

(گُ) [ په . ] (اِ.) 1 - عضو تولید مثلی و تکثیر گیاهان که از برگ های تغییر شکل
یافته به وجود آمده است . گل ممکن است سلول های هر دو جنس نر و ماده را شامل باشد و
یا فقط ممکن است سلول های یک جنس (نر و یا ماده ) را دربرداشته باشد. اکثر گل ها
دارای رنگ های مختلف و بوی مطبوع می باشند و زیبایی خاصی دارند و از این جهت به
عنوان زینت نگه داری می شوند. 2 - به طور عام هر گیاه علفی گل دار. 3 - غنچه وا شده
، غنچه شکفته . 4 - مطلق گُل سرخ . 5 - اخگر، شعله . 6 - خوب ، دوست داشتنی . 7 -
محبوب ، معشوق . 8 - هر چیز زیبا و محبوب . 9 - نوایی است از موسیقی قدیم . 10 -
قسمت مرکزی هندوانه که خوش خوراک تر است . 11 - چهرة سرخ و خوش آب و رنگ . 12 -
اشکال هندسی شش گوشه و هشت گوشه و ده گوشه و دوازده گوشه و غیره که در خاتم سازی به
کار می رود. ؛~ از ~ کسی شکفتن چهرة کسی از شادی درخشیدن . ؛ ~ سرسبد کنایه از:
نمونة اعلاء، نمونة بهترین . ؛~کاشتن کنایه از: هنرنمایی کردن ، کار نظرگیری انجام
دادن .

باقالی (گُ) (ص .) دارای خال ها یا لکه های رنگی در یک زمینة مشخص .

( ~ .) [ انگ . ] (اِ.) 1 - دروازه ، در بازی هایی مانند فوتبال ، جایی که باید توپ
داخل آن شود تا امتیاز به دست بیاید. 2 - امتیازی که پس از عبور توپ از دروازه یا
سبد یک تیم به تیم مقابل تعلق گیرد.

(گِ) [ په . ] (اِ.) خاک آمیخته با آب . ؛ در جایی را ~گرفتن کنایه از: جایی را یک
باره تعطیل کردن .

(گَ) (اِ.) (عا.) گردن ، گلو.


Forscha - Forscha lug'atida Forscha گل so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi گل so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. گل boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha گل сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги گل сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. گل бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful