کامل

Forscha کامل nima?, Forscha - Forscha lug'at کامل bu nima degani?

[ مِ ] (ع ص) تمام. ج، کَمَلَة. یقال هو
کامل و هم کملة. (منتهی الارب) (آنندراج).
اسم فاعل بمعنی تمام. (از اقرب الموارد).
کَمَل. (از اقرب الموارد). رجوع به کمل شود.
کمیل. (اقرب الموارد) (تاج العروس). رجوع
به کمیل شود. ...

[ مِ ] (اِخ) نام اسب میمون بن موسی
مری. || نام اسب قادبن منذر ضبی. || نام
اسب هلقام کلبی. || نام اسب خوفران بن
شریف. || ...

[ مِ ] (اِخ) الملک الکامل الاول (۶۳۷
هـ .ق.). رجوع به محمد صاحب مصر در این
لغت نامه و معجم الانساب ج ۱ ص ۱۵۱ شود.

[ مِ ] (اِخ) (الملک...) ابوبکر محمدبن
عبداللََّه (۶۸۲هـ .ق.). (معجم الانساب ج ۱
ص ۱۵۴). رجوع به ابوبکر و محمدبن عبداللََّه
شود.

[ مِ ] (اِخ) پنجمین سلطان از سلاطین
سلسلهٔ ایوبی و برادرزادهٔ سلطان صلاح الدین
معروف که در سال ۶۱۵ جانشین پدر خود
ملک عادل گردید پس از یک سال شکست
سختی به صلیبیون وارد ساخت و در جنگ
بزرگی ...

[ مِ ] (اِخ) ملک شعبان. فرزند
ملک ناصر هفدهمین تن از غلامان ترک که در
مصر حکومت میکردند. در تاریخ ۷۴۶ هـ .ق.
جانشین برادر خود ملک صالح عمادالدین
اسماعیل شد پس از سه ماه حکومت وی
سقوط کرد و برادر ...

[ مِ ] (اِخ) از اهالی مضافات لکهنو
است. سمت منشیگری انگلیسیان را داشت.
در سال ۱۲۲۶ وفات کرده است.

[ مِ ] (اِخ) اباصالح بن مظفر. او کسی
است که ابومسلم پس از تسخیر بلاد خراسان
او را مأمور وصول خراج و متصدی بیت المال
نمود. رجوع به ص ۵۶ و ص ۶۳ الوزراء و
الکتاب شود.

[ مِ ] (اِخ) (افندی) صدقی. او راست:
«النبذالعلمیة والفکاهات الادبیة» که با
همکاری عبدالواحد افندی حمدی آن را
فراهم کرد. سرآغاز آن معاهدهٔ برلین است و
حاوی مطالب بی شمار علمی و ادبی و فکاهی
است و به سال ۱۳۱۷ هـ .ق. ...

[ مِ ] (اِخ) (افندی) قبطی. او راست:
«اتحاف اریاب العرفان بتعریب
سیرالهةالیونان» که به سال ۱۸۸۳ م. در مطبعهٔ
«الوطن» بچاپ رسید. (معجم المطبوعات
ج ۳ ص ۱۵۴۴).

[ مِ ] (اِخ) ابن ثابت منصوری (۴۳۱ -
۵۱۸ هـ .ق.). دانای علم فرایض، یعنی احکام و
دستورهای خدای تعالی دربارهٔ زکوة و نماز و
روزه و غیره و همچنین دانای علم بخش
کردن میراث، و تقسیم ارثیهٔ ...

[ مِ ] (اِخ) کامل بن حسین بن محمدبن
مصطفی پالی حلبی، مشهور به غزی. از
تاریخ نویسان و اعضای مجمع علمی عربی
در دمشق بود، مولد و مدفنش حلب است،
مدت بیست سال تحریر روزنامهٔ هفتگی
«الفرات» را عهده دار ...

[ مِ ] (اِخ) ابن شریف جلیل. از شاعران
بود و قصیده ای از او در مدح امین الدولةبن
تلمیذ (متوفی ۵۶۰) هست که ابیات زیر از آن
قصیده است:
امین الدولة اسلم للایادی
علی رغم ...

[ مِ ] (اِخ) ... ابن عکرمه. او کسی است
که مسروحی از شعرای عرب راجع به او شعر
دارد. رجوع به صفحه ۱۴۸ ج ۳ البیان والتبین
شود.

[ مِ ] (اِخ) (۵۲۶-۵۸۹ هـ .ق.)
ابن علی بن مقلدبن نصربن منقذالکنانی «از
امرای دولت ایوبیان است. سلطان
صلاح الدین او را در زبید نایب خود گردانید.
مدتی کوتاه در این شغل بود سپس به دمشق
بازگشت و ...

[ مِ ] (اِخ) ابن فتح بن ثابت بن شاپور
مکنی بابوتمام و ملقب به ضریر ازمردم بادر
است در بغداد سکونت کرد. مردی ادیب و
فاضل و با ذکاوت بود، در فنون مختلف علم
ممارست داشت. حافظ شعر و اخبار ...

[ مِ ] (اِخ) فتح بن ثابت بازری. وی از
مردم بغداد و کور و شاعر بود و او را ترسلی
است. بر خلیفه الناصرلدین اللََّه وارد میشد و با
او محاضره میکرد و علوم اوایل را بدو
آموخت. وی را به ...

[ مِ ] (اِخ) ابن... هبةاللََّه بن عبداللََّه بن
کامل، ابوالقاسم. «داعی الدعات» فاطمی ها در
مصر بود و در اواخر دولت فاطمی ها
«قاضی القضات» شد و به لقب فخرالامناء
نایل آمد. پس از زوال حکومت فاطمیان در
مصر دستگیر و به ...

[ مِ ] (اِخ) الایوبی محمدبن محمدبن
ایوب، ابوالمعالی ناصرالدین از سلاطین دولت
ایوبی بود. در ادب دستی داشت و شعر هم
میسرود. در مصر بدنیا آمد و پدرش حکومت
مصر را باو تفویض کرد. پس از وفات پدر ...

[ مِ ] (اِخ) (الملک...) سیف الدین
خلیل بن احمد. رجوع به الملک الکامل شود.

[ مِ ] (اِخ) ... الجحدری. ابویحیی
کامل بن طلحةالجحدری. از رجال حدیث بود
به سال ۱۴۵ در بصره متولد شد و در بغداد
سکونت گزید و هم در آنجا به سال ۲۳۱ هـ .ق.
درگذشت. (الاعلام زرکلی چ ۱ ص ۸۰۷).

[ مِ ] (اِخ) الشیخ کامل القصاب. از
پیشوایان استقلال سوریه است. (۱۳۷۳ -
۱۲۹۰ هـ .ق). رجوع به محمد کامل بن
احمدبن عبدالقادر شود.

[ مِ ] (اِخ) بهاءالدوله عبداللََّه خان از
نواب هند و بیت زیر از اوست:
گذشت عمر که گرد سر تو میگردم
هنوز گردش من گرد خاطر تو نگشت.
(قاموس الاعلام ترکی).

[ مِ ] (اِخ) سلیمان الخوری عیسی. او
راست «الحاجیات و الکمالیات» که شامل
سخنرانی او در شهر حمص به سال ۱۹۰۸
است. (معجم المطبوعات ج ۲ ص ۱۹۴۳).
رجوع به سلیمان الخوری عیسی شود.

[ مِ ] (اِخ) شیرازی. معروف به
مصلح الدین و بیت زیر از اوست:
شب فراق تو از خون دیده دامانم
چنان پرست که نتوانم از زمین برخاست.
(قاموس الاعلام ترکی).

[ مِ ] (اِخ) خلخالی. مؤلف
ریاض العارفین آرد: اسم سعیدش ملک سعید
از فضلای خلخال و از شعرای صاحب حال.
علوم عقلی و نقلی را با تصوف جمع کرده، از
قال بحال رسیده، و شراب معرفت چشیده،
مدتها در شیراز از خلق ...

[ مِ ] (اِخ) شیرازی، از شعرای شیراز و
بیت زیر از اوست:
مدار گرمی بازار ما بغمزهٔ تست
دمی که چشم تو خفته ست بخت ما خفته ست.
(قاموس الاعلام ترکی).

[ مِ ] (اِخ) کاشانی، همشیره زادهٔ میرتقی
کاشانی صاحب تذکره است و بیت زیر از
اوست:
هرگز به سوی من نگهش جلوه گر نشد
شمشیر او بخون من از ننگ تر نشد.
(قاموس الاعلام ترکی).

[ مِ ] (اِخ) (الملک...) احمدبن خلیل
برادرزادهٔ صلاح الدین ایوبی مجاهد معروف.
رجوع به الملک الکامل شود.

[ مِ ] (اِخ) ملک... شعبان محمدبن
قلاوون. رجوع به الملک الکامل در لغتنامه و
شعبان (الکامل) ابن محمد (الناصر) در اعلام
زرکلی شود.

[ مِ ] (اِخ) مصطفی. رجوع به مصطفی
کامل شود.

[ مِ ] (اِخ) الملک... صاحب میافارقین.
رجوع به الملک الکامل و محمدبن غازی
شود.

[ مِ ] (اِخ) محمد... الخلعی. موسیقی دان
مصری. «موسیقی شرقی» و «نیل الامانی
فی ضروب الاغانی» از تألیفات اوست. صدای
دلکشی داشت و عود می نواخت و در قاهره
وفات یافت (۱۲۹۲-۱۳۵۷ هـ .ق.). رجوع ...

[ مِ ] (اِخ) (ملک...) ناصرالدین محمدبن
عادل. رجوع به ابوبکر محمدبن ایوب و ص
۶۰ و ۶۱ و ۱۵۲ نقودالعربیه شود.

(مِ) [ ع . ] (ص .) 1 - درست ، بی نقص . 2 - فاضل ، دانا.


Forscha - Forscha lug'atida Forscha کامل so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi کامل so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. کامل boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha کامل сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги کامل сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. کامل бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful