کاشی

Forscha کاشی nima?, Forscha - Forscha lug'at کاشی bu nima degani?

(اِ) کاچی. (برهان) (ناظم الاطباء).
نوعی از خشت تنک باشد که نقاشی کنند و
آبگینهٔ ساییده بر روی آن بمالند و بپزند
چنانکه شبیه به چینی شود. (برهان)
(آنندراج). آوندی است معروف که مثل ظرف
چینی در ایران عموماً و در کاشان و ...

(ق) با یای مجهول، مخفف کاشکی.
(جهانگیری) (برهان). ایکاش :
کنون در دست ماند از دوست یادی
که کاشی هرگز از مادر نزادی.
نزاری قهستانی (از جهانگیری).
ز خط گوهرافشان تو باری
مرا کاشی که بودی یادگاری.
نزاری قهستانی (از جهانگیری).

(ص نسبی) منسوب به کاشان که
شهری است در ایران. (غیاث). منسوب به
شهر کاشان را کاشی گویند و کاشانی صحیح
است. قاسانی معرب آن است. (آنندراج).

(اِخ) (حاتم...) شخصی بسیار
بلندپرواز است. پناه بر خدا از شعر خواندن و
شعر گوش دادن او. به هر حال طبعش خوب
است و سخنان نوی دارد. این غزل از او است:
شجر حسن تو هرگز بچنین نور نبود
مجلس امشب بصفا هیچ ...

(اِخ) حسن آملی المولد و المنشأ
کاشانی الاصل امامی المذهب کاشی اللقب و
گاهی به احسن المتکلمین ملقب از افاضل
شعرای قرن هفتم هجرت و یا خود اوائل قرن
هشتم را نیز دیده، شاعری است ماهر و متقی
و جلیل القدر ...

(اِخ) (حیاتی...) صادقی کتابدار
نویسد: حقیر وی را ندیده ام ولی این بیتش
خیلی مشهور است:
کوی یاراست از اینجا بتکبر مگذر
سر بنه سجده گه گبر و مسلمان اینجاست.
(ترجمهٔ تذکرهٔ مجمع الخواص ص ۲۴۰).

(اِخ) (رضائی...) آدمی خوش سلیقه و
پیش ارباب نظم مقبول القول است. این ابیات
از اوست:
زنجیر در زندان غم از بسکه با من کرده خو
هرگاه می جنبم زجا بنیاد شیون میکند
*
هر چند بینمت بتو میلم فزون شود
آب حیاتی از تو ...

(اِخ) عبدالرزاق بن جمال الدین یا
جلال الدین اسحاق کاشانی سمرقند مکنی به
ابوالغنائم و ملقب به کمال الدین از مشاهیر
عرفا و متصوفهٔ علمای امامیه و عالمی است
عارف و کامل و در مراتب تأویل و علوم
تنزیل محقق بوده ...

(اِخ) (غریبی...) شاعر قدیمی است و
در خدمت خانی احمد پادشاه سمت
ملک الشعرائی دارد. این غزل مولانا لسانی را
که گفته است:
منم زان خوی نازک آستین بر چشم تر مانده
ز مژگان تا جگر صد پرده خون بر یکدگر مانده.
چنین ...

(اِخ) (فهمی...) رند و نامراد است و
اوقات خود را به تجارت میگذراند.
عاشق پیشه هم هست ولی عشقش پایدار
نیست. طبع شعر خوبی دارد و این ابیات از
اوست:
تو از کس نگذری کش رخنه ای در جان نیندازی
من از حیرت نمیدانم ...

(اِخ) (مردمی...) مردمزاده است و بد
آدمی نیست. بیت زیر را در بیان رام ساختن
خواجه زادهٔ خود بوسیلهٔ اظهار واسوختگی
خوب گفته است:
کردم از حیلهٔ وارستگیش رام بخود
ساعتی صبر کن ای دل که طپیدن زود است.
(از ترجمهٔ تذکرهٔ مجمع ...

(اِخ) (میرحیدر...) گرچه قدری کوتاه
و ضعیف اندام است ولی از حیث استعداد پایهٔ
بلندی دارد. در فن معما و تاریخ ممتاز است
گویند به اسم خان احمد پادشاه قصیده ای گفته
که از هر مصراع آن یک معما و ...

1 - (اِ.) کاچی ، آجر لعاب دار ساده یا نقاشی شده . 2 - (ص نسب .) اهل شهر کاشان .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha کاشی so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi کاشی so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. کاشی boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha کاشی сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги کاشی сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. کاشی бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful