قلع

Forscha قلع nima?, Forscha - Forscha lug'at قلع bu nima degani?

[ قَ ] (ع مص) از بیخ برکندن یا از جای
برگردانیدن. || قُلِعَ قلعاً؛ معزول گردیدن.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد).

[ قَ ] (ع اِ) توشه دان شبان که در آن
آلات و اسباب خود دارد. و قَلَع نیز گویند.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب). ج، قُلوع،
اَقْلُع. (اقرب الموارد). و در مثل گویند:
شحمتی فی قلعی. و این مثل را در ...

[ قَ لَ ] (ع مص) بر زین نتوان نشستن.
|| ثبات و ستواری نگرفتن پای در کُشتی.
|| از کندی خاطر به سخن پی نبردن و
نفهمیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
رجوع به قَلَعة شود. ...

[ قِ ] (ع ص) آنکه بر زین نتواند
نشست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
|| کندخاطر که سخن را نفهمد. (منتهی
الارب). || (اِ) روز زایل شدن تب. (اقرب
الموارد). || ...

[ قَ لِ ] (ع اِ) توشه دان شبان، و این لغتی
است در قَلْع. ج، قِلَعة. || (ص) مرد
سست پای در کُشتی. (منتهی الارب).
|| مرد کم فهم که سخن نفهمد. ...

[ قِ لَ ] (ع اِ) جِ قِلْعة. (اقرب الموارد)
(منتهی الارب). رجوع به قلعة شود.

[ قُ ] (ع ص) مرد توانا در رفتار. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد). و در وصف رسول
خدا صلی اللََّه علیه و آله است: اذا زال زال قلعاً
به ضم و به تحریک و چون کَتِف، یعنی وقت
رفتار ...

[ قَ لَ ] (ع اِ) قِلاع. قُلوع. جِ قلعة،
به معنی حصار و پناهگاه در کوه. (منتهی
الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلعة شود.

[ قَ لَ ] (اِخ) موضعی است، و در شعر
عمروبن معدیکرب از آن یاد شده است.
(معجم البلدان).

( ~ .) [ ع . قلعی ] (اِ.) ارزیز؛ فلزی است قابل تورق ، نرم و نقره ای رنگ .

(قَ لْ) [ ع . ] (مص م .) از ریشه برآوردن .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha قلع so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi قلع so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. قلع boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha قلع сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги قلع сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. قلع бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful