طالب

[ لِ ] (ع ص) جوینده. جویا. جویان.
خواهنده. خواهان. خواستار. خواستگار.
خواهشمند. طلبکار. (منتهی الارب). طلوب.
مُلتمس. ج، طالبون، طالبین، طُلاّب، طلب،
طلبه و طُلَّب :
من طالب خنج و تو شب و روز
اندر پی کشتنم چرائی.عنصری.
طالب و صابر و بر ...

[ لِ ] (اِخ) رودی است در جنوب
خوزستان معروف به رود طالب.

[ لِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه
در ۵/۲۴هزارگزی جنوب قره آغاج و
۴۷هزارگزی جنوب شوسهٔ مراغه به میانه.
کوهستانی و معتدل و مالاریائی است. با ۵۹
تن سکنه. آب آن از رودخانهٔ قراقلعه.
محصول آن ...

[ لِ ] (اِخ) ابن عثمان الازدی النحوی
المقری ء المؤدب، المکنی به ابی احمد
البغدادی. در روضات الجنات ص ۳۳۸، نام و
نسب و کنیت وی بشرح مسطور در بالا آمده
بدون هیچ توضیح یا ترجمه.

[ لِ ] (اِخ) ابن عثمان بن محمد،
ابواحمدبن ابی غالب الازدی النحوی البصری.
وی از ابوبکربن الانباری نحو فراگرفت، و در
فنون عربیت بارع، و عارف به لغت بود، در
پایان زندگانی نابینا شد. ولادت وی در ۳۱۹
و در ۳۹۶ هـ . ...

[ لِ ] (اِخ) ابن علی ابهری علوی
حسینی. شیخ منتجب الدین قمی در فهرست
خود گوید وی فقیه صالح واعظ بود و نزد شیخ
جلیل محیی الدین بن الحسین بن المظفر
الحمدانی حدیث آموخت، صاحب امل الآمل
در حق ...

[ لِ ] (اِخ) ابن محمدبن قشیط،
ابواحمد، المعروف به ابن السراج النحوی. وی
واقف به علوم عربیت بود، و چیره بر آن. نحو
را از ابوبکربن الانباری آموخت. او راست:
مختصری در نحو، و کتاب عیون الاخبار و
فنون الاشعار، در ۴۰۱ ...

(لِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - جوینده ، خواهان . 2 - دانشجوی علوم دینی ؛ ج . طلاب .

Forscha - Forscha lug'atida Forscha طالب so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi طالب so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. طالب boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha طالب сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги طالب сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. طالب бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.