رک

Forscha رک nima?, Forscha - Forscha lug'at رک bu nima degani?

[ رِ ] (اِخ) دهی از دهستان قیس آباد
بخش خوسف شهرستان بیرجند. سکنهٔ آن
۲۲۶ تن است. آب آن از قنات تأمین می شود.
محصول عمدهٔ آنجا از غلات است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).

[ رِک ک ] (ع ص) ارض رک؛ زمین
باران ریزه نرسیده. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). زمین باران ریزه نرسیده. (آنندراج).
لغتی در رَکّ به معنی مذکور. (از اقرب
الموارد).

[ رِ ک ک / رَ ] (ع اِ) باران نرم ریزه یا آن
زاید از باران ریزه است. ج، اَرکاک و رِکاک.
(از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
باران ضعیف. (دهار). باران ضعیف و اندک.
ج، ارکاک و رکاک. (از ...

[ رُ ] رمزی و اختصاری است از «رجوع
کنید» در اصطلاح مصححان کتب و متون.

[ رَک ک ] (ع مص) جزوی را بر جزو آن
چیز افکندن: رککت الشی ء بعضه علی بعض؛
ای طرحته. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
(از اقرب الموارد). چیزی بر چیزی افکندن.
(تاج المصادر بیهقی). جزوی را بر جزو آن ...

[ رَ ] (ضمیر) به لغت زند و پازند به معنی
تو باشد و به عربی انت گویند. (برهان). به لغت
زند ضمیر مفرد مخاطب؛ یعنی تو و انت.
(ناظم الاطباء).

[ رَ ] (اِ) ریشهٔ رکیدن که صورتی یا
تصحیفی است از زکیدن و ژکیدن. رجوع به
ژکیدن و زکیدن شود. || رسته و
صف کشیده. (از برهان) (ناظم الاطباء). راسته
و صف کشیده چه اگر گویند فلان ...

[ رُ ] (ص، ق) (عامیانه) بی پرده (گفتار)
پوست کنده (گفتار). صریح. صریحاً.
بالصراحة. گفتهٔ روشن و کمی تند نسبت به
شنونده ناشی از صراحت خلق و راستگویی
گوینده. (یادداشت مؤلف). راست و صریح.
بی پرده. بی پروا: حقیقت را ...

(رُ) (ق .) صریح ، بی پرده .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha رک so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi رک so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. رک boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha رک сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги رک сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. رک бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful