ذراع

[ ذَرْ را ] (اِخ) اسماعیل بن صدیق.
(محدث است).

[ ذَرْ را ] (اِخ) اسماعیل بن نصر.
محدث و ضعیف است. و بعضی احمدبن نصر
گفته اند.

[ ذَرْ را ] (اِخ) احمدبن نصر. محدثی
ضعیف است.

[ ذِ ] (اِخ) یا ذراع مبسوطهٔ اسد. منزل
هفتم از منازل قمر؛ ای بازوی شیر، نزدیک
تازیان. (التفهیم ابوریحان بیرونی). و آن
رقیب بلده است. و از رباطات سیم است. و
آن مجموع دو ستاره است بفاصله نیزه ای ...

[ ذَ / ذِ ] (ع ص، اِ) زن چابک در
رشتن. زنی که سبک ریسد. زن سبک ریس.
زن دوک ریس (؟). (مهذب الاسماء).

[ ذَرْ را ] (ع ص، اِ) شتری نر که مادهٔ
خویش را به ذراع خود خواباند گشنی را.
|| مشگیزه یعنی مشکولی و خیکچه که آن
را از جانب ذراع باز کرده باشند.
|| ...

[ ذِ ] (ع اِ) ارش. (حبیش تفلیسی)
(مهذب الاسماء). رش دست. (منتهی
الارب). رش. (دهار). از آرنج تا انگشتان. از
مرفق تا نوک انگشتان. و آن هفت قبضه باشد.
از آرنج تا نوک انگشت میانین. گز. (دهار).
ساعد. من طرف المرفق ...

(ذِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بازو. 2 - آرنج . 3 - واحدی برای طول ، از نوک انگشتان تا
آرنج .

Forscha - Forscha lug'atida Forscha ذراع so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi ذراع so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. ذراع boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha ذراع сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги ذراع сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. ذراع бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.