داوری

Forscha داوری nima?, Forscha - Forscha lug'at داوری bu nima degani?

[ وَ ] (اِخ) (قلعهٔ...) ظاهراً قلعه ای
از توابع و نواحی فراه و یا هرات و یا نواحی
مابین آن دو بوده است. در تاریخ سیستان
آمده است که: «آمدن امیر، نوروز بزرگ به
فراه و ...

[ وَ ] (اِخ) محمد. خوشنویس
است. رجوع به کتاب نمونهٔ خطوط خوش
کتابخانه سلطنتی ایران شود.

[ وَ ] (اِخ) سلطان ابراهیم. از
شعراء ایران و از مردم کاشان است. او راست:
در خراسان مدحتی گفتم نه از روی طمع
در غلط فهمیده گفتا مدح ما معنی نداشت
گفتمش بسیار نیکو گفت این انصاف بود
بنده ...

[ وَ ] (اِخ) دهی از دهستان
انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در
۲۵ هزارگزی جنوب کهنوج. سر راه مالرو
انگهران به بیابان. ۱۰۰ تن سکنه دارد. آب آن
از رودخانه تأمین میشود. محصول آن خرما.
شغل اهالی زراعت و ...

[ وَ ] (اِخ) فرزند وصال شیرازی
است. رجوع به داوری شیرازی و نیز رجوع
به آتشکده ص ۲۴۲ و تاریخ ادبیات براون
ج ۴ ص ۱۳۲، ۱۹۴، ۲۰۵، ۲۰۶ شود.

[ وَ ] (حامص) عمل داور. قضا.
حکومت. قضاوت. حکم دیوان کردن.
حکمیت. محاکمه کردن. (برهان). یکسو
نمودن میان نیک و بد. (برهان) (شرفنامه).
احکومة. (منتهی الارب). حکمة. (دهار).
حکم میان دو خصم. فتاحة [ فِ / فُ ] .
(منتهی الارب):
ز ...

[ وَ ] (حامص) و آن اجرای
حکمی است که خداوند عالم در روز جزا بر
مردمان خواهد فرمود. (متی ۱۰: ۱۵) (واعظ
۱۱:۹) (متی ۱۲:۳۶) (اعمال رسولان
۱۷:۳۰۱) (عبرانیان ۹:۲۷ و دوم پطرس ۲: ۹
و ۳: ۷) (اول ...

[ وَ ] (حامص) قضاوت. در بارهٔ

داوری و داوران یا قضاة در دوران
هخامنشیان نگاه کنید به ایران باستان ج ۲ ص
۱۴۸۷.

( ~.) [ په . ] 1 - (حامص .) قضاوت کردن . 2 - شکایت کردن . 3 - ستیزه ، جنگ . 4 -
(اِ.) واقعه .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha داوری so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi داوری so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. داوری boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha داوری сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги داوری сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. داوری бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful