خشک

Forscha خشک nima?, Forscha - Forscha lug'at خشک bu nima degani?

[ خُ شْ شَ ] (اِخ) نام شهری از نواحی کابل. (از معجم البلدان).

[ خُ شَ ] (اِخ) نام کوهی به ماوراءالنهر. کوهی به نخشب. (یادداشت بخط مؤلف):
وزانکه گفتم کوه خشک مرا ملک است
به خشک چوبی مالک کشید بردارم
هر آنچه کوه خشک سنگ داشت بر سر من
زدند و ...

[ خِ ] (اِ) نام درختچه ای است که میان سلماس و ارومیه و در شاه آباد غرب در یک هزار و ششصدگزی و در فارس در نقاط خشک در ۱۹۰۰گزی دیده میشود و آنرا گااوبا نیز
می نامند. (یادداشت ...

[ خُ ] (اِخ) نام دروازه ای از دروازه های هرات. (از معجم البلدان).

[ خَ شَ ] (اِ) مقل. کول. مقل مکی . آرد میوه مقل. (یادداشت بخط مؤلف).

[ خُ ] (اِخ) دهی است از دهستان شاخن بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در ۱۱۳ هزارگزی شمال باختری در میان. این ده در کوهستان قرار دارد با آب و هوای معتدل. آب آن از
قنات و محصول آن غلات ...

[ خُ ] (اِخ) نام پدر داود مفسر است. (منتهی الارب).

[ خُ ] (اِخ) نام لقب اسحاق بن عبداللََّه نیشابوری است. (از منتهی الارب).

[ خُ ] (ص) مقابل تر. (از برهان قاطع). یابس و چیزی که تری و رطوبت نداشته باشد. (از ناظم الاطباء). یابس. بِسَر. (یادداشت بخط مؤلف). آنچه که در آن رطوبت و نم وجود ندارد.
آب خود از دست داده. ...

دماغ ( ~. دِ) (ص مر.) اندوهگین ، غمناک .

(خُ) [ په . ] (ص .) 1 - بدون رطوبت و نم . 2 - پژمرده . 3 - متعصب ، بدون انعطاف و
نرمی . 4 - خالی از سبزه و گیاه . 5 - آن چه که درونش آب نباشد، بی آب . 6 - بدون
ترشح طبیعی . ؛ ~ و تر با هم سوختن کنایه از: گناهکار و بی گناه به یکسان مجازات
شدن .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha خشک so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi خشک so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. خشک boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha خشک сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги خشک сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. خشک бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful