جزیره

[ جَ رَ ] (اِخ) نام جزیره ای بزرگ به
بلاد زنگ. (از منتهی الارب).

[ جُ زَ رَ ] (اِخ) نام دختر پیران ویسه
است که بحبالهٔ سیاوش بود و فرود نام پسر
اوست. (شرفنامهٔ منیری). مصحف جَریره.
رجوع به جَریره شود.

[ جَ رَ ] (اِخ) نام دهی است
یک فرسنگی جنوبی بندر ریگ. (فارسنامه).

[ جُ زَ رَ ] (اِخ) موضعی است به
یمامه که مردم تغلب را در آنجا درختان نخل
است. (از معجم البلدان). و رجوع به جَزیرَه
بهمین معنی شود.

[ جُ زَ رَ ] (اِخ) مردم اندلس هرگاه
این لفظ را مطلق بگویند بلاد مجاهدبن عبداللََّه
عامری را قصد کنند. و آنها عبارتند از: جزیرهٔ
میورقه و جزیرهٔ منورقه و آنرا بجهت
بزرگ داشت فرمانروای آنجا که نسبت به ...

[ جَ رَ ] (اِخ) زمینی است به بصرة.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زمینی است به
بصرة، که فاصلهٔ بین آن و ابله را درختان نخل
پر میکنند و نام جزیره خاص آن باشد. (از
تاج العروس).

[ جَ رَ ] (اِخ) که آنرا جزیرهٔ اقور و
جزیرهٔ قور و اقلیم اقور نیز گویند، عرب به
بین النهرین علیا اطلاق میکردند. مؤلف بلدان
الخلافة الشرقیه آرد: اعراب بلاد بین النهرین
علیا را جزیره می نامیدند، زیرا آبهای ...

[ جَ رَ ] (ع اِ) آداک. و بدین جهت
جزیره اش نامیدند که از زمین جدا و منقطع
است. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
موضع خشک میان دریا. (آنندراج). یکی
جزائر دریا و بدان جهت که از قسمت ...

(جَ رِ) [ ع . جزیرة ] (اِ.) آبخوست ؛ قطعه زمینی که گرداگرد آن را آب فرا گرفته
باشد. ج . جزایر.

Forscha - Forscha lug'atida Forscha جزیره so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi جزیره so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. جزیره boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha جزیره сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги جزیره сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. جزیره бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.