جرم

Forscha جرم nima?, Forscha - Forscha lug'at جرم bu nima degani?

[ ] (اِخ) ابن کهلان. از علمای انساب
یمن بود. رجوع به الحلل السندسیة ج ۱
ص ۳۹۵ شود.

[ جَ ] (اِخ) ابن عمروبن غوث. از طائفهٔ
طی. او جدی است جاهلی و از اولاد وی
«بنوجیان» است آنان در غزة و دارم و
بلدالخلیل (در فلسطین) سکونت دارند و
بطنهای بسیار دارد. (از اعلام زرکلی) (از
صبح الاعشی ج ۱ ...

[ ] (اِخ) قصبه ای است از توابع طوس
و در پای آن قلعه و چند پاره دیه است که از
توابع آن است. (نزهة القلوب ج ۳ ص ۱۵۱).

[ جَ ] (اِخ) نام بطنی از طائفهٔ طی است.
(منتهی الارب). مؤلف صبح الاعشی آرد:
بطنی است از قبیله طی بدین نام و نسب،
بنوثعلبةبن عمروبن غوث بن طی. حمدانی
گوید: «جرم نام مادر اوست که بتغلیب نام
خود وی گردیده ...

[ جَ ] (اِخ) نام بطنی است از عرب
قضاعه. (منتهی الارب). مؤلف صبح الاعشی
دارد: جرم، طائفهٔ هفتم از قضاعه است و آنان
اولاد جرم بودند که نام وی علاف بن زبان بن
حلوان بن عمران بن حافی ...

[ جِ ] (اِخ) شهری است نزدیک
بدخشان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
بلادی است وراء ولوالج نزدیک بدخشان. (از
تاج العروس). شهری است بنواحی بدخشان.
وراء ولوالج. (از معجم البلدان). و رجوع به
قاموس الاعلام ترکی شود.

[ جِ ] (اِخ) نام جایی و مقامی است در
ایران زمین. (برهان). کیهان در جغرافیای
سیاسی ایران آرد: سوم ناحیت فشافویه است
و در او سی پاره دیه است: کوشک و علیاباد
وکیلین و جرم وقرج آغار. (از جغرافیای
سیاسی ...

[ جُ ] (ع اِ) گناه. (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء نسخهٔ خطی) (غیاث اللغات). گناه. خزده. خطا. (ناظم
الاطباء). ذنب. تعدی. (از متن اللغة) (از اقرب
الموارد): ومنه «ما فی هذا جرم». (اقرب
الموارد). بزه. جناح. عصیان. ...

[ جُ رُ ] (ع اِ) جِ جِرم. (از منتهی
الارب). رجوع بجرم شود.

[ جِ رَ ] (ع اِ) جِ جِرمَة. (منتهی الارب).
رجوع به جرمه شود.

[ جُ رْ رَ ] (ع ص، اِ) جِ جارم؛ درونده و
فراهم آورنده. (از منتهی الارب) (آنندراج).
رجوع بجارم شود.

[ جِ ] (ع اِ) تن. (منتهی الارب) (دهار).
تن و جثه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). بدن. (از
متن اللغة). تن حیوان و جز آن. (از اقرب
الموارد). ج، اَجرام. جُرُم. جُروم. (منتهی
الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
جَرمان. (اقرب الموارد). ...

[ جِ ] (اِ) آنچه از دود چسبنده بماند بر
ته سیگار و دستهٔ چپق و میانهٔ قلیان و جز آن.
|| فشرده. درد. آب و روغن گرفتهٔ
هرچیز. ثفل. چنانکه، جرم غلیان، جرم دود و
جز آن. (یادداشت مؤلف).

[ جَ رَ ] (ع مص) خوردن گرفتن جرام
خرما را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
|| (اِ) خطا و گناه. (از اقرب الموارد).
-لاجرم؛ لابد و لامحاله و هرآینه. (از منتهی ...

[ جَ ] (پسوند) در فارسی مزید مؤخر
امکنه قرار گیرد چنانکه: ماجرم، جاجرم.
(یادداشت مؤلف).

[ جَ ] (معرب، ص) معرب گرم است.
(منتهی الارب) (آنندراج). || زمین
سخت گرم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از
اقرب الموارد). یقال: بلاد «جرم و صرد»؛ ای
«حر و برد». (از اقرب الموارد). نقیض صرد.
هر دو کلمه دخیل اند ...

[ جَ ] (ع مص) بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). قطع کردن. (از
نشوء اللغة ص ۴). || درودن بار خرما و
غیر آن را. (از منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). || ...

(جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جسم . 2 - رنگ . 3 - هر یک از اجرام آسمانی .

(جُ) [ ع . ] (اِ.) گناه ، بزه .

(جِ) [ ع . ] (اِ.) دُرد، ته نشست هر چیزی .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha جرم so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi جرم so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. جرم boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha جرم сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги جرم сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. جرم бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful