جانی

Forscha جانی nima?, Forscha - Forscha lug'at جانی bu nima degani?

(اِخ) همدانی، مولانا اسد. از شعرای
همدانی است. مترجم مجمع الخواص آرد: از
همدان است و جانی تخلص میکند. شخصی
بسیار هموار و خلیق است و در همزبانی
عاشقی نظیر ندارد. اقسام خط را خوب
مینویسد. معمایی است و طبع ...

(اِخ) علاءالدین. رجوع به علاءالدین
جانی شود.

(اِخ) قراچه داغی. میرزا آقاجان که در
قرن سیزدهٔ هجری میزیسته است. بیشتر
اشعار وی بترکی است که در کتاب دانشمندان
آذربایجان نمونه هائی از شعر او آمده و ید
طولائی در هزل گوئی داشته است (از الذریعه
ج ۹ ص ۱۹۰).

(اِخ) طهرانی. از ملازاده های طهران
است. مطلع زیر ازوست:
شد عمرها که در ره جانان فتاده ام
بهر نثار بر کف خود جان نهاده ام.
(از تحفهٔ سامی ص ۱۶۲).

(اِخ) شیرازی. میرزاجانی که در
مشهد سکونت داشته و همانجا درگذشته
است. وی منشی اللََّه وردیخان فرمانروای لار
بود سپس توبه کرد. نسخهٔ منتخب دیوان وی
در کتابخانهٔ دهخدا تحت شمارهٔ ۱۰۸۱
موجود است. نمونه هائی از اشعار وی در
تذکرهٔ نصرآبادی ...

(اِخ) سبزواری یا اسفراینی ملامحمد.
یکی از شعرای ایرانی است که تاریخ
زندگانیش معلوم نیست و بیت زیر از اوست:
ای حریم حرمتت را عرش فرش آستان
وی ز رفعت آستانت هشتم هفت آسمان.
(از ریحانة الادب ج ۱ ص ۲۵۲).
و مؤلف ...

(اِخ) جوزجانی (مولانا...). مؤلف
مجالس النفائس آرد: از ولایت جوزجان
است، و اول ریحانی تخلص میکرد و
بمناسبت مولدش تخلص جانی داده شد. یک
نوع طبع دارد و این مطلع از اوست:
تا جلوه کرد خط و لب یار سبز و ...

(اِخ) بخاری. از شعرای فارسی زبان
است. مؤلف صبح گلشن آرد: از مستعدان
روزگار صاحب عز و وقار و در کابل بدرگاه
همایون پادشاه از امرای ذی اعتبار بود. غلام
نمک بحرامش او را مسموم ساخت که
بتأثیرش در ...

(اِخ) دهی از بخش شیب آب
شهرستان زابل است. محلی است جلگه، گرم
و معتدل. سکنهٔ آن ۳۰۰ تن و زبان آنان
فارسی بلوچی است، آب آن از رودخانهٔ
هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات است و
شغل اهالی زراعت ...

(اِخ) مؤلف آتشکدهٔ آذر دربارهٔ وی
چنین آرد: علی قلیخان لگزی در تذکرهٔ خود
این شعر را به اسم او نوشته است:
اگر بیار من از من کسی دعا برساند
دعا کنم که خدایش بمدعا برساند.
(از تذکرهٔ آتشکدهٔ آذر ص ۱۱).

(اِخ) (امرای ...) نام خاندانی است که
حدود دو قرن بر بلخ و بخارا فرمانروائی
داشتند. امرای جانی یا امرای هشترخانی (از
۱۰۰۷ تا ۱۲۰۰ هـ .ق . / ۱۵۹۹ تا ۱۷۸۵ م.) بر سرزمین مزبور حکومت میکردند. مؤلف
طبقات ...

(ص نسبی) منسوب به جان. حیوانی.
قلبی. (ناظم الاطباء). گرامی. عزیز. سخت
محبوب. صمیمی. نهایت گرامی. هم اخت.
هم خوی :
گرچه در تبریز دارم دوستان
دوستی جانی مرا او بود و بس.خاقانی.
یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد
مشنو ار ...

(ع ص) چینندهٔ میوه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد). ج
جُناة و جُنّاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
چیننده. چنانکه میوه از درخت. بازکننده.
(یادداشت مؤلف). || گردآورنده: جنی
الذهب؛ جمعه من معدنه. (المنجد).
|| ...

(ص نسب .) گرامی ، عزیز.

[ ع . ] (اِفا.) جنایتکار.


Forscha - Forscha lug'atida Forscha جانی so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi جانی so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. جانی boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha جانی сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги جانی сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. جانی бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful