تخت

Forscha تخت nima?, Forscha - Forscha lug'at تخت bu nima degani?

[ تَ ] (اِخ) دهی از دهستان بنت در
بخش نیک شهر شهرستان چاه بهار است که در
سی وهفت هزارگزی شمال باختری نیک شهر
و بر کنار راه مالرو بیچان به بنت قرار دارد.
کوهستانی و گرمسیر است و ۱۷۰ تن سکنه ...

[ تَ ] (اِخ) دهی از دهستان شمیل در
بخش مرکزی شهرستان بندرعباس است که
در پنجاه وپنج هزارگزی خاور بندرعباس و بر
سر راه مالرو کشکوه به بندرعباس قرار دارد.
جلگه ای گرمسیر است و ۱۷۴ تن سکنه دارد.
آب آن از ...

[ تَ ] (اِخ) دهی از دهستان تیلکوه در
بخش دیواندرهٔ شهرستان سنندج است که در
شصت ویک هزارگزی باختر دیواندره و
شش هزارگزی جنوب شوسهٔ دیواندره به سقز
قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و ۲۱۰
تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ...

[ تَ ] (اِخ) دهی از دهستان پیرتاج در
شهرستان بیجار است که در دوهزارگزی
شمال خاوری بیجار و کنار شوسهٔ بیجار به
زنجان قرار دارد. دامنه و سردسیر است و
۲۴۵ تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات ...

[ تَ ] (اِخ) دهی از دهستان
چهاراویماق در بخش قره آغاج شهرستان
مراغه است که در بیست وچهارهزارگزی
خاور قره آغاج و سی ویک هزارگزی جنوب
شوسهٔ مراغه به میانه قرار دارد. کوهستانی و
معتدل است و ۲۳۴ تن ...

[ تَ ] (اِخ) دهی از بخش مینودشت
شهرستان گرگان است که در ده هزارگزی
جنوب خاوری مینودشت واقع است و ۱۳۰
تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران
ج ۳).

[ تَ ] (اِخ) دهی از دهستان بزینه رود
در بخش قیدار شهرستان زنجان است که در
هفتادهزارگزی جنوب خاوری قیدار و
ششهزارگزی راه عمومی قرار دارد.
کوهستانی و سردسیر است و ۷۳۴ تن سکنه
دارد. آب آن از چشمه سار، محصول آن ...

[ تُ ] (اِ) بمعنی ششصد درهم نیز آمده
است. (شعوری ج ۱ ورق ۳۰۳ الف). وزنه ای
معادل ۶۰۰ یا ۴۰۰ درم. (ناظم الاطباء). اوقیه
را نیز تخت خوانند. (شعوری ایضاً).

[ تُ ] (اِ) بمعنی دُخْت که اختصار لفظ
دختر است. (لسان العجم شعوری ج ۱ ورق
۳۰۳ الف). دخت و دختر. (ناظم الاطباء).

[ تَ ] (معرب، اِ) ج، تُخوت. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر
المحیط). جامه دان. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). ظرفی که در آن رخت نگاه دارند.
(آنندراج). تپنگو و صندوق و جامه دان. (ناظم
الاطباء). ظرفی که در آن جامه ...

[ تَ ] (اِ) اریکه و بدین معنی مشترک
است در عربی و فارسی. (از آنندراج) (از
غیاث اللغات بنقل بهار عجم). محل جلوس
پادشاه در هنگام سلام. سریر. اورنگ. جَرد.
اریکه. (ناظم الاطباء). تخت معمولی از چوب
و جز آن ...

(تَ) [ په . ] (اِ.) 1 - کرسی ، نشیمنگاه . 2 - جایگاه ویژة پادشاه به هنگام بارعام
. 3 - نشیمنگاهی با چهارپایه از جنس چوب یا فلز به شکل های مستطیل یا مربع . 4 - هر
جای مسطح و برابر و هموار. 5 - کف کفش .


Forscha - Forscha lug'atida Forscha تخت so'zining Forscha ma'nosi nima? Forscha tili bo'limidagi تخت so'zi Forscha tilidagi ma'noni yuqoridan o'qingiz mumkin. تخت boshqa tillarda ma'noni quyidagidan topishingiz mumkin.

Forscha - Forscha луғатида Forscha تخت сўзининг Forscha маъноси нима? Forscha тили бўлимидаги تخت сўзи Forscha тилидаги маънони юқоридан ўқингиз мумкин. تخت бошқа тилларда маънони қуйидагидан топишингиз мумкин.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful